سلام

ساخت وبلاگ

بهار آمد، به عهد خود عمل کن

به جای قهوه در فنجان عسل کن

به یاد چشم هایی عاشقت کرد،

مرا هر پنج فروردین بغل کن

مریم سهرابی

به یاد او که دیگر نیست... همانی که عاشقم کرد و سپس رفت و تنهاترینم کرد... آموخته ام که هیچ کس ماندنی نیست. پس از این، عشق ممنوع، سرلوحه ی زندگی من است.

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 2 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 0:39

مرا اندوه شب ... می کرد مفرط شده شور از ضمیرم طرد، مفرط تو و خواب خوش و احوال نیکو من و بیداری و سردرد مفرط مریم سهرابی سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 2 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 0:39

خودش اعتماد بخشید و گرفت... امید بخشید و گرفت... آرزو بخشید و گرفت... آرامش بخشید و گرفت... زندگی بخشید و گرفتبعد شما می گویید جایگاه خداوند در آسمان هاست؟خدای من، موجودی است زمینی و بی رحم اما دوست داشتنی ...که با بوسه ای تمام مرا فتح کردبر تخت دلم نشستبر اندیشه ام حکم راندهستی ام را به چالش کشیدو شخصیتم را به دو نیم تقسیم کرد- مطیع و سرکش- احساساتی و بی روح- تسلیم و سرکوبگرخودش عامل ایجاد گناهان بود و من مجازات شدم.مریم سهرابی سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 2 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 0:39

دور از آغوش تو در عمق جهنم هستمدردناک است به این فاصله ملزم هستمباورم بود یکی آمده و می‏ ماندباز بر باور یک معجزه محکم هستمدرد، تکرار "دویدن نرسیدن" بودهزخم سر باز شده، در پی مرهم هستمبغض، بد راه نفس های مرا سد کردهابر دلتنگی یک بارش نم نم هستموزنه ی روح مرا جسم تحمل کردهگوژ بر پشت، به زیر غم خود خم هستمگرچه اندازه ی دستان تو آغوش من استخیلی از زاویه ی دید خودم کم هستمراز تشویش دلم، راه به دریا زدن استوقت رقصیدن امواج چه درهم هستمباید از باغ دلت عقده گشایی بکنمپیش لبخند قشنگ گل مریم هستممریم سهرابی سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 17:08

قلّه در قلّه ی احساس به زیر ستم استکوه کوه از غم سنگی شده بر روی هم استکاش خورشید، لب پنجره را می بوسیددایره دایره از روشن آئینه کم استسر دلباختگی تا ته آن ناپیداستتا رسیدن به جنون فاصله ام یک قدم استخنده ای را به دو سوی لبم آویخته اممی روم خانه ی غم، شانه به شانه ام غم استخانه ای سوخته در سمت چپم. می فهمی؟نام من تکّه ی پیدا شده ی مر و یم استخاطرم آه چهل سال به غم آلوده استموی خاکستری ام حاصل رنج دلم استو تن آلوده ی ویروس تکبر شده استروح افتاده تر از سرو صبوری است خم استکم بخواه از قفس عشق تو آزاد شوممرغ پر کنده در این رابطه ثابت قدم استبین هر بوته به دنبال دلم می گردمردّ یک قبر فراموش شده در ارم استمریم سهرابی سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 17:08

به جز او را نمی خواهد دلم اصلن، نمی فهمدنه تنها روح عصیانگر که من را تن نمی فهمدالفبای دلم هرگز ندارد واژه جز عشقشغزل های عزاداری که مرد و زن نمی فهمدبرای ماهی تنگی که فکرش پیش آزادی استچه دردی می کشد دریا ولی روزن نمی فهمداگر مانند خورشیدی که آتش را بغل کرده،خودم را هم بسوزانم، خدای من، نمی فهمداز این گفتار روشن تر چه کس می گوید از حالش؟من سرباز زخمی را به جز دشمن نمی فهمدهزاران بار پرسیدم: مگر قلب تو از سنگ است؟تو را تا دوست می دارم دلم نشکن. نمی فهمدنفهمی درد پنهانی است در دل های آدم هابه جز او را نمی‏ خواهم، کسی اصلن نمی فهمدمریم سهرابی سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 17:08

لبت خوشمزه مثل آب انبه لپت نرم و لطیف انگار پنبه کمی مغروری و جذاب خیلی نشستی در دلم از هر دو جنبه مریم سهرابی سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 13:26

تو هستی منبع هر نور و ایمان گرفته زندگی از عشق تو جان نظام آفرینش در تو پیداست مرورت می کنم هر صبح آبان مریم سهرابی سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 22 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 13:55

بسوزد باغم از داغ فراقت بسازم با غم و سر رفته طاقت برایم صبح سرد پنج شنبه بکن گلبوسه ای دم بر اجاقت مریم سهرابی سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 23 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 13:55

هم از اینکه نیستم با هیچ کس دلواپسیهم کلید خانه ات را داده ای دست کسیشاخه ام را کنده از بنیاد بادی می بردآه این پاییز، رفته مهربانی مرخصیروح اقیانوسی از من رد شد اما تشنه اماشک‏های سنگسارش خشک گشته اطلسیمنقبض گشته گلوی ساقه‏ های زخمی امگل به گل، نوشیده ام از عشق با طعم گسی ...عق به عق، بوی تعفن می دهد تقدیر منلاشه ام شد پاتوق یک گله جوجه کرکسیبرگ خشکم را نکن، از ریشه جانم را بگیرکرم هایت می جود اعصاب صفرم را بسیاین درخت پیر در این خانه تنها گشته استسیب های سرخ من گندیده اند از بی کسیکنده ی سر کنده ی پوسیده را آتش بزننیست در این معرکه از سوی تو آتش بسیمریم سهرابی سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamsohrabi97 بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 14:18